کد خبر: ۵۷۱۲۹۶
تاریخ انتشار: ۰۷ اسفند ۱۳۹۶ - ۱۰:۳۲ 26 February 2018
به گزارش تابناک سمنان به نقل ازجی پلاس: من با نام حضرت امام قبل از اینکه ایشان را تبعید کنند، آشنا شدم.‌‎ ‎‌سال 42 دانشجو بودم (سال قبل از تبعید امام بود) به دوستم گفتم: سید،‌‎ ‎‌قم می روی، ببین ما زیر علم کدام آخوند داریم سینه می زنیم، آخوندهای‌‎ ‎‌جور واجور ما دیدیم. ایشان رفت و آمد گفت این اصلا یک چیز دیگر‎ ‎‌است. ما جوان بودیم جوان 17 ـ 18 ساله، این در ذهن ما ماند: اسم‌‎ ‎‌«آقای خمینی». ‌
‌‌آن زمان امریکایی ها اینجا سفارت که داشتند، دفتر اطلاعاتی داشتند.‌‎ ‎‌یک نشریه مجانی می دادند به نام مرز های نو (راجع به پیشرفت های‌‎ ‎‌امریکا) یک موشکی اینها فرستاده بودند، به نام موشک جمینی. دوستی‌‎ ‎‌خیاط داشتیم آدرس داده بود نشریه را مجانی برای او می فرستادند. تیتر‌‎ ‎‌بزرگ نوشته بود: «موشک جمینی فلان جا رفت». یکی از دوستان،‌‎ ‎‌شیطنت کرده بود و روی نقطه جیم نوار چسب گذاشته بود، آن نقطه را‌‎ ‎‌کنده بود و یک «خ» گذاشته بود. به او گفتیم: می دانی خمینی کیست که‌‎ ‎‌این کار را با او کردی؟ روشن فکر بودیم شروع کردیم به بحث و جدل و‌‎ ‎‌رفاقت ما به هم خورد. ‌
‎‌بعد به مدرسه صنعتی‌‎[1]‎‌ آمدم و معلم آنجا شدم. با شهید رجایی درس‌‎ ‎‌می دادیم. افتادیم در گروه اسلامی، جامعه اسلامی مهندسینی که مهندس‌‎ ‎‌بازرگان و نهضت آزادی در مدرسه داشتند که بعدها آقای رجایی را‌‎ ‎‌گرفتند. ‌
‌‌بعد ما شدیم یک قطره ای از اقیانوس، مشت ها گره شد و شد خمینی.‌‎ ‎‌خانه ما آن زمان میدان ژاله سابق ـ میدان شهدا ـ بود که هنگام واقعه17‌‎ ‎‌ شهریور آنجا بودم. آقای رجایی که از زندان آزاد شد، نمی دانستیم چه‌‎ ‎‌اتفاقی می افتد. در یکی از راهپیمایی ها من و ایشان مثل یک آدم عادی در‌‎ ‎‌میان مردم بودیم. یک تصور خیلی دور و درازی داشتیم که چه اتفاقی‌‎ ‎‌خواهد افتاد. دوستان تلویزیون مداربسته را دایر کردند. آماده شدیم‌‎ ‎‌روزنامه درآوردیم چون من هم سابقه روزنامه نگاری داشتم که انقلاب‌‎ ‎‌پیروز شد. «حکومت نظامی نداریم، بریزید در خیابان»‌‎[2]‎‌ رژیم به هم‌‎ ‎‌ریخت. ‌
 

اشتراک گذاری
نظر شما
نام:
ایمیل:
* نظر:
* :